۱۰ آذر ۱۳۸۷

ژاپنی ها و حیوانات



رفته بوديم خونه يکی از دوستان ژاپنی که خونشون يه خرگوش ديدم.خرگوشی که زياد هم خرگوش نبود!خاکستری رنگ،گوشهای نه چندان دراز و آرام.وقتی از مادر دوستم که معلم مدرسه ابتدايی هست پرسيدم،گفت که ما تو مدرسه به بچه دبستانی ها ياد ميديم که چطور از حيوانات نگهداری کنن و تو مدرسه ما انواع حيوانات رو پرورش ميديم.
همون روز که روز تعطيلی هم بود رفتيم مدرسه برای غذا دادن به خرگوشها!
وقتی داخل مدرسه شديم ديدم يه قفس بزرگ با حدود 20 تا خرگوش داخلش وبیرون قفس هم سبزيکاری شده بود.
در مدارس ابتدايی ژاپن به بچه ها ياد ميدن که چطور سبزی و گل بکارن و چطور از حيوانات اهلی مثل مرغ وخروس،خرگوش،سگ،گربه،اردک و... نگهداری کنن.
برای اين کار همه به صورت شيفتی به حيوانات غذا ميدن و گلها و سبزيها رو هر روز آب ميدن.
اصولاً ژاپنيها حيوانات وگياهان رو دوست دارن و خيلی مواظبشون هستن.به همين خاطر تو خونه خيلی هاشون حيوان اهلی پيدا ميشه.
هر روز وقتی از پارک ونو رد ميشم کلی افرادی رو ميبينم که دارن به گربه ها و کفتر های پارک غذا ميدن.با حوصله تمام سگشون رو به گردش ميبرن و هميشه يه پلاستيک دستشونه که اگه سگه جيش کرد سريع بگيرن زيرش تا تو خيابون رو کثيف نکنن.
با اينکه نگهداری بعضی حيوانات خيلی هزينه داره ،بهشون غذا ميدن،دکتر ميبرن،واکسينه ميکنن و حتی ساعتی هشت هزار تومان ميدن که يکی به صورت "کارپاره وقت" سگشون رو به گردش ببره!!
ازطرفی ديگه ميبينم که ژاپنيها با حيوانات دريايی که خوردنی هستن با نهايت سنگدلی برخورد ميکنن.مثلاً ميگو يا ماهی رو زنده زنده تو ديس بشقاب ميارن،تیکه تیکش می کنن و خام خام تو سس ميزنن و ميخورن. يا زنده زنده ميذارن رو آتيش و کباب ميکنن.
راستش من که هنوز سر در نميارم!!!
اگه با ايران مقايسه کنيم هر چند که ما ايرانيها چندان با طبيعت و حيوانات به اندازه ژاپنيها مهربان نيستيم ولی حيوانات رو تو خونه هم زندانی نميکنيم.سگ و گربه رو به قلاده نميکشيم.
شاید اين از خودخواهی ما انسانها هستش که فکر کنيم حيوونها هم مثل ما فکر ميکنن و هر چی ما دوست داريم اونها هم دوست دارن! بايد آزدشون بذاريم تا خودشون انتخاب کنن. بهشون غذا بديم ولی به قلاده نکشيم و تو قفسشون نکنيم.
من با حيوانات اهلی تا حالا صحبت نکردم که بدونم کدومش بهتره ؟!! شما فکر ميکنيد چی ميگن؟آيا دوست دارن آزاد باشن و هميشه دنبال غذا و.. باشن يا اينکه در قبال محدوديت آزادی جای گرم و نرم داشته باشن و غذای آماده بخورن؟
سایت حامیان حیوانات و دوستداران محیط زیست

۲ آذر ۱۳۸۷

ویروس

ماجرای يک روز ويروسی
قراره که دو ماه ديگه نمايشگاهی داشته باشيم شش نفره با عنوان" نمايشگاه سراميک دانشجويان دکترای دانشگاه هنرهای زيبای توکيو".
به همين خاطر از حالا هر کسی کاری رو قبول کرده و مقدماتش رو داريم آماده ميکنيم. من هم طبق معمول قرار شد کارت دعوت نمايشگاه رو طرّاحی کنم.کارهای اوّليه رو قبلاً تموم کرده بودم و فقط حدود ده دقيقه کار داشت که امروز صبح ساعت ده رفتم دانشگاه تا با کامپيوتر بخش بقيه کاراشو انجام بدم .
از قبلاً ميدونستم که اين کامپيوتر مال قرن بوقه و عين موتور گازی قراضه ميمونه! ولی چون کم کار داشت فکر کردم تموم ميشه.
چشمتون روز بد نبينه!! ده دقيقه کار تا چهار ساعت طول کشيد! و آخرش وقتی خواستم ذخيره کنم کامپيوتر ارور داد و حتی نتونستم همون رو ذخيره کنم.
کلّی به رييس بخشمون فحش دادم! واقعاً آب رو ريزيه تو کشوری مثل ژاپن که کلّی کامپیوتر رو فقط به خاطر اينکه دو سه سال از عمرش گذشته ميندازن تو آشغال دونی ،تو اين بخش يک کامپيوتر که عمر بابا بزرگ من داره رو استفاده ميکنن!
حالا وقتی پای حرفش هم بياد کلی رييسه دم از ارتباط و روابط عمومی خودش ميزنه!
خلاصه رفتم مرکز کامپيوتر دانشگاه و کار طرّاحی دعوتنامه حدود ده دقيقه طول کشيد و تموم شد.
تو همون حين که داشتم کار ميکردم يکی از مسئولين بخش کامپيوتر اومد و مؤدبانه ازم پرسيد که ميشه (USB) تو رو اسکن کنم چون احتمال داره که ويروسی باشه. من هم که به کامپيوتر خودم مطمئن بودم گفتم ويروسی نيست ولی چک کن.
وقتی چک کرد کلّی ويروس توش بود!!از برکت کامپیوتر قراضه بخش. ازم پرسيد ؛دانشجوی کدوم بخشی؟ اگه کامپيوتر تو ويروسی نيست بايد کامپيوتر بخشتون ويروسی باشه.
هنوز داشتم وسايلمو جمع و جور ميکردم که يارو اومد گفت که رفتم کامپيوتر بخشتون رو چک کردم کلّی ويروسيه. اينترنت بخشتون رو قطع ميکنم تا زمانی که (USB) همه دانشجو ها اسکن نشه و کامپيوترها ويروس کشی نشن وصل نخواهد شد.
بنده خدا حق داشت. هفته پيش به همه بخشها اعلام کردن که مواظب ويروس ها باشين ولی کسی توجّه نکرده بود.
خلاصه کار ده دقيقه اي من هشت ساعت طول کشيد!!
وقتی ميخواستم برگردم خونه ،اتفاقی استاد بخش رو ديدم که کلی اساکه خورده بود و سرش داشت تلو تلو ميخورد و خط هذلولی ميکشيد، بهم گفت بشين با هم کمی صحبت کنيم.
من هم نششتم و کلی صحبت کرديم،تو صحبتاش ازم پرسيد ؛فکر ميکنی اين بخش چه نقاط منفی داره؟!! تعجب کردم .اگه اينقدر نخورده بود اين سؤال رو ازم نميکرد.من هم که حسابی دلم پر بود شروع کردم و هر چی دق دل داشتم خالی کردم سرش.ولی مطمئناً هيچی يادش نيست!يادم افتاد که بابا، کلّه اين بنده خدا هم مثل کامپيوترهای بخش ويروسيه و پر الکل شده ! دلم خوشه که تو اين موقعيت دارم باهاش صحبت ميکنم.
بلند شدم رفتم . تو راه خونه داشتم به اين فکر ميکردم که ما چقدر مواظب هستيم که کامپيوترمون ويروسی نشه و ويروس کش نصب ميکنيم و تمام وروديها رو اسکن ميکنيم تا مبادا hard کامپيوترمون ويروسی بشه.
آيا همين قدر به فکر اين هم هستيم که ذهن خودمون رو هم ويروس کشی کنيم؟ يا مواظب باشيم تا ويروسی داخل ذهن ما نشه؟
يکی ميتونه به راحتی ما رو ناراحت کنه بدون اينکه ما بخوايم! گوشمون اينقدر موسيقی گوش ميکنه که مخمون رو ديوونه ميکنه.چشممون اين صفحه کامپيوتر رو اينقدر ميبينه که خسته ميشه.يکی تو مخمون اينقدر قر ميزنه که اعصاب ما رو به هم ميريزه و...
اين ما هستيم که بايد تصميم بگيريم که ناراحت شويم يا خوشحال.اين ما هستيم که بايد ذهن خود را اداره کنيم.آنتی ويروس نصب کنيم تا هر حشره موذی نتونه داخل شه و سيستم رو به هم بزنه.
اگر اختيار ذهن خودمان را نداشته باشيم ،ديگری هدايتش خواهد کرد.
هرگز معتقد نشویم.پيرو نشویم.به خود خيانت نکنیم
اين زندگی از آن ماست
و تنها ما به آن دسترسی داريم
تنها با حضور تمام و کمال است که راز زندگی بر ما گشوده ميشود
و اين راز در" آزادی ذهن" نهفته است.


۲۶ آبان ۱۳۸۷

دید ژاپنی ها نسبت به ایران

ژاپني ها درمورد ايران چه فکر ميکنند؟
شايد برای شما هم اين سؤال پيش اومده باشه که ژاپنيها چه ديدی نسبت به ايران دارند؟اين عين سؤالی است که هميشه يک ژاپنی هم از يک خارجی ميکنه!
اول بايد اين رو بگم که ديد سنين مختلف ژاپني ها نسبت به ايران متفاوت هستش. وقتی يک سؤال مشترک رو از يک پيرمرد 60 ساله بپرسی و همون سؤال رو از يک بچه دبيرستانی بپرسی جوابها کاملاً متفاوت هست.
به طور کلی ژاپنی ها آدم های خيلی مؤدبی هستن و در 90 درصد موارد حتی اگه ديد منفی داشته باشن هم مستقيماً به يک ايرانی نميگن و سعی ميکنن هميشه موارد مثبت رو بگن،حتی بچه های 10-12 ساله!
به طور کلی وقتی يه ژاپنی اسم ايران رو می شنوه تو ذهنش اينها تصور ميشه:
نفت، صحرا و بيابان ، کشور گرم،فوتبال، علی دايی، مهدوی کيا، زندی،علی کريمی،فيلم،کيارستمی،فرش ايرانی، ترور،جنگ، دختری با کفش های کتانی ،احمدی نژاد، خمينی،شاه،رفسنجانی،کشور ثروتمند،گربه ايرانی،عباس کيارستمی،جاده ابريشم،تاريخ کهن،...
بعضی ها که اطلاعات کمی از کشورهای ديگه دارن فکر ميکنن ايران همون عراق هست و به عربی صحبت ميکنن.چون در انگليسی و ژاپنی از لحاظ نوشتاری اين دو کلمه شبيه هم هستن.
اونهای که تا حالا به ايران نرفتن ميترسن تنهايی برن ايران. چون شنيدن که ايران جنگ هست و ترور و...البته همه اينجوری نيستند و اونهايی که سفر زياد ميرن جرأت بيشتری دارن.ولی خيلی دوست دارن که برن ايران.چون علاقه زيادی دارن که در مورد هنر و فرهنگ و مخصوصاً تاريخ ايران بيشتر بدونن.
اونهايی که به ايران ميرن بطور کلی خوششون مياد.مردم مهمان نواز،غذای خوشمزه،طبيعت زيبا،کشور چند فرهنگه،ارزانی ،ميوهای خوشمزه و...اما چيز هايی که آزارشون ميده ؛رانندگی وحشتناک،بهداشت،بی نظمی و ...است.ولی در کل خوشحالند که به ايران سفر ميکنند.
در اوايل دهه هشتاد(حدود 25 سال پيش) حدود ده تا پونزده هزار کارگر ايرانی به ژاپن اومدن و اين افراد کسانی بودند که شايد سواد خواندن فارسی رو هم نداشتن.در ايران کار نداشتن و از بيکاری زدن بيرون از کشور.بيشتر اينها بعد از اومدن به ژاپن به الواتی و چاقوکشی و فروش مواد مخدر در خيابان های توکيوو چند شهر بزرگ معروف هستند.شايد اينها اوّلين گروه بزرگ ايرانيان مهاجر بودندکه به ژاپن اومدن و اسم ايران و ايرانی رو به گند کشيدن که پاک کردنش شايد وقت زيادی ببره.خيلی از ژاپنيها هنوز وقتی يه ايرانی رو می بينن ياد اينجور آدما ميافتن.البته از حدود پانزده سال پيش دولت ژاپن همه اينها رو جمع کرد و برگردوند ايران. فقط اونهايی موندن که قانونی هستن.
گروه ديگه ای از ايرانيها تجار ايرانی هستن که کارهايی نظير تجارت فرش،مواد غذايی و... ميکنن و معمولا ثروتمند هستن. يک گروه ديگه که تازه واردها هستن تعداد زيادی دانشجوی ايرانی که در دانشگاه های معروف ژاپن مشغول به تحصيل هستن و از وجهه خوبی برخوردارند .
ژاپنيها از هنر استقبال خيلی زيادی ميکنن. از هر نوع هنر.افراد زيادی هستند که بيشتر وقتشان را در گالری ها و موزه ها می گذراند.در مقايسه با ايرانی ها شايد چندين برابر هنر رو دوست دارن و ارزش قائل هستند.به عنوان کسی که در ايران هم کار هنری انجام داده ام متاسفانه بايد بگم که ما ايرانيها اسم هنر و هنرمند ها رو دوست داريم ولی کار هنری برامون زياد مهم نيست.دوست داريم فقط ببينيم کار هنری رو ،حتی اگه ازش هيچی نفهميديم زياد مهم نيست. لفظ هنرمند خيلی پسوند گنده اي هست . هنرمندها رو دوست داريم و بهشون احترام زیاد قایليم،اين یک جنبه مثبت قضيه است. ولی دليل اينکه چرا احترام ميذاريم رو خودمون هم نميدونيم.به همين خاطر هنر در ايران زنده نيست.ناقص الخلقه است.يه چيزی کم داره و اون هم "نحوه استفاده از هنر" است.ارزش هنر رو ميدونيم ،بهش احترام ميذاريم ولی" ارزش وجودی کار هنری" رو نميدونيم.حتی اگه بخريمش بعدها تو گوشه انباری پيداش ميکنيم...
ذر ژاپن يک دانشجو ميتونه هنگام تحصيل از کاراش نمايشگاه بزنه و کاراش رو بفروشه.يک ارتباط مستقيم هست بين هنرمند و جامعه .به همين خاطر در توکيو کمتر دانشجوی زير 25 سال پيدا ميشه که سفر خارج نرفته باشه. يک دانشجو ميتونه با کار پاره وقت در سه ماه هزينه سفر يک دور اروپا رو تامين کنه.اينجا فروش آثار کار بدی نيست بر خلاف ايران که اگه کار هنريت رو بفروشی فکر ميکنن بقال سر کوچه اي!آخه اين آدميزاد بايد يه چيزی بخوره تا نمیره یا نه!! ببخشيد که همش قر ميزنم. ولش کن...برگرديم سر اصل مطلب...
اينجا آدم در ميان انبوه هنرمندان گم ميشه ،به جريان می پيونده و ناپديد ميشه.هر کسی کار خودشو ميکنه، به کار ديگران کاری نداره. بر خلاف ايران به سختی ميشه اينجا به شهرت رسيد.مردم هم که اصولاً چشمشان به هنر ژاپنی عادت کرده،وقتی هنر کشور ديگه اي رو می بينن خيلی استقبال ميکنن.
به نظر من هنر ايران جنبه های مثبت خيلی زيادی داره که بايد هميشه بهش افتخار کنيم و سعی کنيم تا نقص ها رو برطرف کنيم.شيوه تفکر و زيربنای فکری هنرمند ايرانی بسيار محکم و ريشه دار و عميق هست. بايد در تلاش باشيم تا از تار تنيده دور خودمون بيرون بيايم و با جامعه ارتباط تنگاتنگ داشته باشيم. هر سال که زمان ميگذره هنر در ايران شکوفا تر ميشه . بنابر اين ميشه به آينده هنر ايران -که بر زير بنای تفکری عميق و اصيل استوار هست- اميدوار بود.
فراموش نکنيم که مطالبی که مينويسم تجربيات شخصی کسی که مدتی در این سرزمين کار هنری انجام ميده و شايدتجربيات هنرمندان ديگر ايران زمين در سرزمين آفتاب چيز ديگری باشد.
راستی....
شما در مورد ژاپن چه فکر ميکنيد؟
من در دبيرستان ها و مدارس توکيو به دانش آموزان ژاپنی در مورد فرهنگ،هنر،آداب و رسوم ايرانی ها تدريس ميکنم. دانش آموزان ژاپنی خيلی علاقه مند هستن که در مورد ايران بيشتر بدونن. ميخوان بيان ايران نون سنگک بخورن،با بچه های ايرانی فوتبال بازی کنن،و برن کوير رو ببينن .سؤالی که هميشه بچه های ژاپنی ازم ميکنن اينه که : ايرانيها در مورد ژاپن چه تصوری دارن؟
خوشحال ميشم نظرات شما رو هم بدونم.
مطالبم رو با اين مطلب به پايان ميبرم که :
بياييد مرز های سياسی جغرافيايی را برداريم. مرز ها برای من و تو نيست! مرز ها برای من و تو نيست!
برای کسانی است که بايد درون اين خط جغرافيايی را اداره کنند.
بزرگتر فکر کنيم. همه جای دنيا سرای من است.نه مذهبی هست نه مليتی هست نه فرهنگی! عمرمان را ،وقتمان را ،سرمايه زندگيمان را بهايی بسياربسيار بيش از اينهاست ! انسان فراتر از همه اينهاست.همه چيز را دوست داشته باشيم.انسان تنها يکی از "مواد" موجود در اين طبيعت عظيم است.
پيله اي که به دور خود تنيده ايم را بدريم،به دريای عظيم طبيعت بپيونديم و جزيی از "مواد" گم شده طبيعت شويم که "هستيم".
قبل از اينکه اين کوزگر از خاک ما کوزه ديگری بسازد،بياييد قدر خاک را بدانيم.قدر خود را بدانيم .چه اگر ندانيم، بخواهیم یا نخواهیم او با پس گردنی ومشت و لگد زنان از خاک ما کوزه ديگری خواهد ساخت که اين تقدير من و توست ...

۲۵ آبان ۱۳۸۷

صرفه جویی

صرفه جویی!

چند وقت پيش با گران شدن قيمت نفت قيمت مواد غذايی هم در ژاپن گران شد . با وجود اينکه قيمت نفت هم اکنون خيلی ارزان شده ولی قيمتها در ژاپن تحت تأثير بحران مالی جهانی،همچنان بالاست.
بنابر اين تلويزيون ژاپن يک برنامه حدود چهل و پنج دقيقه اي ترتيب داده بود که راه حل ها رو به مردم نشون بده که برام خيلی جالب بود! از اين لحاظ که چقدر به جزييات می پردازند و با دقت و حوصله همه چی رو تجزيه و تحليل ميکنن.مردم ژاپن هم که آدم های حرف گوش کنی هستن و هر چی که بشنوند مو به مو اجرا ميکنن.
توی اين برنامه چهار زن خانه دار رو دعوت کرده بودن و ابتدا قيمتها رو با قبل مقايسه کردن و بعدش همه نظرشون اين بود که خريد براشون سخت شده چون همه چی گرون شده.
مرحله بعد اين بود که : حالا بايد چيکار کنيم؟يک زن خانه دار چطور ميتونه در شرايط بحرانی به داد خودش و کشورش برسه؟
تو پرانتز اينو بگم که اگه ما ايرانيها باشيم خوب ميگيم"ما هيچ کاری از دستمون برنمياد،تقصير دولت هست و اونها هستند که بايد کاری انجام بدن و از دست ما کاری ساخته نیست و ميشينيم به مملکت داران فحش ميديم"
حالا ببينيم تو اين برنامه چه راه حل هايی رو ارائه دادند:
-هر روز که برای خريد ميخواهيد بريد،با چند تا از همسايه ها قرار بگذاريد و با هم بريد کلّی خريد کنيد و بعدش قسمت کنيد. چون بعضی از فروشگاه ها هستن که با قيمت خيلی ارزون جنس کلّی ميفروشند.
-قبل از خريد يخچال را خوب چک کنيد که يک چيز را دوباره نخريد.
- در يخچال را باز کرده و سريع با موبايل خود از داخل يخچال عکس بگيريد،سپس از روی عکس ببينيد چه چيز هايی برای خريد لازم داريد .در اين صورت مجبور نيستيد که در يخچال را برای مدت زياد باز نگاه داريد تا سرمای آن خارج شده و برق بيشتری مصرف کنيد!!
-رسيد اقلامی را که ميخريد را دور نيندازيد ،بلکه آن را روی يخچال نصب کنيد تا همواره بدانيد که چه مقدار و چه خريد کرده ايد.
-اگر اقلام مورد نياز خود را از کارخانه به صورت کلّی مثلاً دويست عدد سفارش بدين قيمتش چهل تا پنجاه درصد تخفيف داره.برای اين منظور وب سايت هايی هست که همه ميتوانند بدون اينکه سفارش دهنده های ديگر را بشناسند عضو وب سايت شده و قلم مورد درخواست خود را سفارش ميدهند.وقتی تعداد افراد تقاضا دهنده برای آن قلم به مثلا دويست نفر رسيد کارخانه با نصف قيمت ، قلم درخواستی را به مشتريان ميفرستد!!
-موقع زمستان به جای گرم کردن خانه با بخاری برقی ،از بخاری نفتی استفاده کنيد. يک راه ديگر اينکه از قمقمه های دو تا چهار ليتری پلاستيکی استفاده کرده و داخل آن آب جوش ريخته و داخل رختخواب خود با هم بخوابيد!!

اينها همه تنها قسمتی از صرفه جويی های ژاپنی هاست که در مواقع بحران انجام ميدهند.
وقتی آدم فکر ميکنه ميبينه اينها همه موارد جزيی هستن ،ولی وقتی همه اين کار رو ميکنن مشکلات مالی تا حد زيادی حل ميشه.