۲ آذر ۱۳۸۷

ویروس

ماجرای يک روز ويروسی
قراره که دو ماه ديگه نمايشگاهی داشته باشيم شش نفره با عنوان" نمايشگاه سراميک دانشجويان دکترای دانشگاه هنرهای زيبای توکيو".
به همين خاطر از حالا هر کسی کاری رو قبول کرده و مقدماتش رو داريم آماده ميکنيم. من هم طبق معمول قرار شد کارت دعوت نمايشگاه رو طرّاحی کنم.کارهای اوّليه رو قبلاً تموم کرده بودم و فقط حدود ده دقيقه کار داشت که امروز صبح ساعت ده رفتم دانشگاه تا با کامپيوتر بخش بقيه کاراشو انجام بدم .
از قبلاً ميدونستم که اين کامپيوتر مال قرن بوقه و عين موتور گازی قراضه ميمونه! ولی چون کم کار داشت فکر کردم تموم ميشه.
چشمتون روز بد نبينه!! ده دقيقه کار تا چهار ساعت طول کشيد! و آخرش وقتی خواستم ذخيره کنم کامپيوتر ارور داد و حتی نتونستم همون رو ذخيره کنم.
کلّی به رييس بخشمون فحش دادم! واقعاً آب رو ريزيه تو کشوری مثل ژاپن که کلّی کامپیوتر رو فقط به خاطر اينکه دو سه سال از عمرش گذشته ميندازن تو آشغال دونی ،تو اين بخش يک کامپيوتر که عمر بابا بزرگ من داره رو استفاده ميکنن!
حالا وقتی پای حرفش هم بياد کلی رييسه دم از ارتباط و روابط عمومی خودش ميزنه!
خلاصه رفتم مرکز کامپيوتر دانشگاه و کار طرّاحی دعوتنامه حدود ده دقيقه طول کشيد و تموم شد.
تو همون حين که داشتم کار ميکردم يکی از مسئولين بخش کامپيوتر اومد و مؤدبانه ازم پرسيد که ميشه (USB) تو رو اسکن کنم چون احتمال داره که ويروسی باشه. من هم که به کامپيوتر خودم مطمئن بودم گفتم ويروسی نيست ولی چک کن.
وقتی چک کرد کلّی ويروس توش بود!!از برکت کامپیوتر قراضه بخش. ازم پرسيد ؛دانشجوی کدوم بخشی؟ اگه کامپيوتر تو ويروسی نيست بايد کامپيوتر بخشتون ويروسی باشه.
هنوز داشتم وسايلمو جمع و جور ميکردم که يارو اومد گفت که رفتم کامپيوتر بخشتون رو چک کردم کلّی ويروسيه. اينترنت بخشتون رو قطع ميکنم تا زمانی که (USB) همه دانشجو ها اسکن نشه و کامپيوترها ويروس کشی نشن وصل نخواهد شد.
بنده خدا حق داشت. هفته پيش به همه بخشها اعلام کردن که مواظب ويروس ها باشين ولی کسی توجّه نکرده بود.
خلاصه کار ده دقيقه اي من هشت ساعت طول کشيد!!
وقتی ميخواستم برگردم خونه ،اتفاقی استاد بخش رو ديدم که کلی اساکه خورده بود و سرش داشت تلو تلو ميخورد و خط هذلولی ميکشيد، بهم گفت بشين با هم کمی صحبت کنيم.
من هم نششتم و کلی صحبت کرديم،تو صحبتاش ازم پرسيد ؛فکر ميکنی اين بخش چه نقاط منفی داره؟!! تعجب کردم .اگه اينقدر نخورده بود اين سؤال رو ازم نميکرد.من هم که حسابی دلم پر بود شروع کردم و هر چی دق دل داشتم خالی کردم سرش.ولی مطمئناً هيچی يادش نيست!يادم افتاد که بابا، کلّه اين بنده خدا هم مثل کامپيوترهای بخش ويروسيه و پر الکل شده ! دلم خوشه که تو اين موقعيت دارم باهاش صحبت ميکنم.
بلند شدم رفتم . تو راه خونه داشتم به اين فکر ميکردم که ما چقدر مواظب هستيم که کامپيوترمون ويروسی نشه و ويروس کش نصب ميکنيم و تمام وروديها رو اسکن ميکنيم تا مبادا hard کامپيوترمون ويروسی بشه.
آيا همين قدر به فکر اين هم هستيم که ذهن خودمون رو هم ويروس کشی کنيم؟ يا مواظب باشيم تا ويروسی داخل ذهن ما نشه؟
يکی ميتونه به راحتی ما رو ناراحت کنه بدون اينکه ما بخوايم! گوشمون اينقدر موسيقی گوش ميکنه که مخمون رو ديوونه ميکنه.چشممون اين صفحه کامپيوتر رو اينقدر ميبينه که خسته ميشه.يکی تو مخمون اينقدر قر ميزنه که اعصاب ما رو به هم ميريزه و...
اين ما هستيم که بايد تصميم بگيريم که ناراحت شويم يا خوشحال.اين ما هستيم که بايد ذهن خود را اداره کنيم.آنتی ويروس نصب کنيم تا هر حشره موذی نتونه داخل شه و سيستم رو به هم بزنه.
اگر اختيار ذهن خودمان را نداشته باشيم ،ديگری هدايتش خواهد کرد.
هرگز معتقد نشویم.پيرو نشویم.به خود خيانت نکنیم
اين زندگی از آن ماست
و تنها ما به آن دسترسی داريم
تنها با حضور تمام و کمال است که راز زندگی بر ما گشوده ميشود
و اين راز در" آزادی ذهن" نهفته است.


۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام

ناشناس گفت...

سلام من همون ناشناسم که این دنیای مدرن بهم اجازه ی ثبت نام نمیده با اینکه آیکن نام/ آدرس اینترنتی فعال.... البته شاید هم از کم دانشی خودم باشه اما به هر حال من وحید وحیدیانم که اینم اصلا مهم نیست...

ناشناس گفت...

هی میگم برو تو بلاگفا حاد اقل نظر ها رو میبینی از کجاست و چطوری وارد وبلاگت شدن این جزو خدماتشه... بازم وحید

ناشناس گفت...

امان از دست تو وحیدخان! هر بخشی از نظرات رو می خونم شمام یه چیزی نوشتی که متاسفانه اکثرش بی ربطه. یه کم از ژاپنیها یاد بگیر! منظم باش! ممنون از شما